اگر وطن، از گرسنگی تلف شدن در طول جاده هاست، اگر وطن،مثل سگ از سرما لرزیدن و ازتب به خود پیچیدن است، اگر وطن، نوشیدن خون سرخ ما در کارخانه …
ادامهدختران جنگ!
برای شهری که جهان شد. *** دختران جنگ! قلب، در آغوش کدامیتان، بیقرار بامداد است؟ لبخند، بر لبهای کدام یک، خورشید را به تب وا میدارد؟ گام، کدامین سرزمین را …
ادامهقطعنامه و شعرهای دیگر
٭٭٭٭ “قطعنامه” برتولت برشت نظر به اینکه ما ضعیفیم برای بندگی ما قانون ساختید نظر به اینکه دیگر نمیخواهیم بنده باشیم قانون شما در آینده باطل است تهدید میکنید ما …
ادامهدر ستایش دیالکتیک
لشکر بیداد اکنون با صلابت پیش می راند ظالمان بَهر هزاران سال دیگر نقشه می ریزند زور، می گوید: آنچه هست این گونه خواهد ماند هر صدائی جز صدای حاکمان …
ادامهبیداری
چشم می گشایی کجایی؟ در خانه. هنوز خو نگرفته ای به چشم گشودن در خانه ی خود هنوز گیج سیزده سال زندانی کیست پهلوی تو تنهایی نیست، همسرت است چون …
ادامهزنده باد کمون
“زنده باد کمون” پاریس بیدار میشود پاریس مسلح پاریس کارگرانی که دروازه های انقلاب را می کوبند پاریس زنان تکیده ی رنج که توپخانه ها را تصاحب میکنند پاریس کمون …
ادامهسرود همبستگی
(ترجمه ساده) خلق های جهان ,متحد شوید در راه آرمان مشترک. جهان که نعمت ما رامی دهد باید از آن ما شود بی شک. به پیش,واز یاد مبرید در چیست …
ادامهاز عموهایت
«از عموهایت» نه بخاطر آفتاب،نه بخاطر حماسه به خاطر سایه بام کوچکش به خاطر ترانه ای کوچک تر از دست های تو نه بخاطر جنگل ها، نه بخاطر دریا بخاطر …
ادامهشعری از هوشی مین
قدما دست اندکار سرودن زیبائیهای طبیعت بودند برف و گل،ابر و باد و مه کوهساران و جویباران امروز باید اشعاری بنویسیم که از آهن و فولاد سخن گوید وشاعر باید …
ادامهآزادی
“آزادی” بر روی دفتر های مشق ام بر روی درخت ها و میز تحریرم بر برف و بر شن می نویسم نامت را. روی تمام اوراق خوانده بر اوراق سپید …
ادامه