به لرزه درآورید میدانها را در غوغای گامهایتان پرخروش تر، ای صف پرغرور همرزمان می شوییم به موج دومین سیل تاریخ تمام شهرهای جهان را روزها چون گاومیشی ملول گاری سالها تنبل و کند خدای ما سرعت است قلبمان طبل نبرد آنجاست بهشت زرین ما؟ نیش گلوله بر تن ما اثر کند آیا؟ سرودمان، سلاح ندای طنین افکن مان، طلا. …
ادامهمارش ما:
گفتگو با لنین:
مایاکوفسکی
در گرداب رویدادها در منگنه ی انبوه کارهای روزانه روز آهسته ناپدید می شود و سایه های شب فرود می آیند دو تن در اطاقند: من و لنین- عکس بر سفیدی دیوار. چینهای پرتنش پیشانیش اندیشه را در خم خود نهفته دارند پیشانی ای بزرگ در خور اندیشه ای سترگ جنگلی از پرچمها دستان برافراشته، انبوه همچون سبزه زارها هزاران تن …
ادامهماریا
ماریا! ماریا! ماریا! راهم بده ماریا! تاب کوچه را ندارم راهم نمیدهی؟ میخواهی گونه هایم، گود مزه از دست داده چشیدهی خاص و عام بیایم پیشت؟ با صدایی بیدندان بگویم به تو: اینک شدهام مردی قابل اعتماد؟ ماریا نگاهم کن پشتم خمیده شد در کوچه مردم چشم تنگ میکنند ماریا آیا میشود در گوش فربه حرف محبت زد؟ پرنده گرسنه …
ادامهدیگر
دیگر مجموعه اشعار مایاکوفسکی ترجمه:شهاب آتشکار آناناس بخور حریصانه بلدرچین بلمبان روزهاي آخرت سر می رسند، بورژوا! دانلود
ادامهابر شلوارپوش
فکرتان خواب می بیند بر بستر مغزهای وارفته خوابش نوکران پروار را ماند بر بستر آلوده باید برانگیزم جُل خونین دلم را باید بخندم به ریشها باید عُنُق و وقیح ریشخند کنم باید بخندم آنقدر تا دلم گیرد آرام بر جان من نه هیچ تار موی سفید است نه هیچ مه پیرانه من زیبایم بیست و دو ساله تندر صدایم …
ادامه