دانلود مجموعه شعر همه چیز راز است از یانیس ریتسوس
ترجمه: احمد پوری
همه چیز راز است!pdf
لینک های کمکی:
لینک اوللینک دوم
لینک سوم
لینک چهارم
يانيس ريتسوس (۱۹۰۹-۱۹۹۰)، شاعر يوناني، يكي از پركار ترين شاعران قرن بيستم بود. او در ۸۱ سال عمر خويش بالغ بر ۸۰ جلد كتاب ِ شعر چاپ كرد.
يانيس ريتسوس زندگي بسيار سختي را پشت سر گذاشت. از همان كودكي و نوجواني شاهد مسلول شدن و مرگ مادر و برادرش و مجنون پدرش و خواهرش بوده. بعد از آن نيز زندان رفتن ها و تبعيدهاي مداوم.
ريتسوس از همان دوران جواني با خواندن آثار ِ ماركس و لنين به ماركسيسم علاقهمند شد و در سال سال ۱۹۳۱ به حزب كمونيست يونان (KKE) پيوست. يانيس ريتسوس شاعري است كه هم مجموعه اشعاري دارد به شدت سياسي و حتي به نحوي حزبي (برخي از اشعار او به سرودهاي انقلابي تبديل شد) و هم مجموعه اشعاري دارد كه شايد به شدت شخصي و غير سياسي به نظر برسد.
ريتسوس شاعري است كه دنيا را ذره ذره لمس كرد. از كوچكترين لحظات و دقايق آن گرفته، از كوچكترين مسائل و چيزها گرفته، تا مناسبات كلان ِ سياسي و مبارزات اجتماعي.
ريتسوس در سال ۱۹۸۷ در آخرين سالهاي پايان عمرش در شعري به نام واپسين كلام مينويسد:
… و اين آخرين حسرت را بر من ببخشيد.
ميخواهم يك بار ديگر، با داس تيز ماه ذرت درو كنم.
در آستانه در بايستم با شاخه نازك گندمي ميان دندانها،
خيره در دوردست.
در ستايش دنيايي كه تركش ميكنم.
در ستايش آنكه در باران طلايي غروبي از تپه اي بالا ميرود
با وصله اي ارغواني بر بازوي چپش.نميشود به آساني ديدش.
ميخواستم تنها همين را نشانتان دهم
و شايد بهتر باشد بيش از هر چيز مرا به اين خاطر ياد كنيد
يانيس ريتسوس ميخواست تنها همين را نشانمان دهد. مبارزي كه دنيا را چنين شاعرانه ميبيند و چنين شاعرانه كرده است. پر از شور و عشق و پر از زيبايي.
۱-
زن پنجره را گشود.باد
با هجومي، موهايش را، چون دو پرنده،
بر شانه اش نشاند. پنجره را بست.
دو پرنده بر روي ميز بودند،
خيره در او. سرش را پايين آورد
در ميانشان جا داد و آرام گريست
۲-
مردم در خيابانها ميايستند، نگاه ميكنند
شماره ي روي درها بيمعني است.
نجار ميخي دراز بر ميزي باريك و بلند ميكوبد،
يك نفر ليست اسامي روي تير چراغ برق ميچسباند.
تكه روزنامه اي در گير خار شده است.
عنكبوتها زير برگهاي درختان مو.
زني از خانه بيرون ميزند تا وارد خانه اي ديگر شود.
ديوار زرد ِ خيس، رنگ آن پوسته شده
قفسي با يك قناري آويزان از پنجره ي مردي مرده
۳-
هر سه مقابل پنجره نشستند خيره بر دريا.
يكي از دريا گفت.ديگري گوش كرد.
سومي نه گفت و نه گوش كرد. او در ميانه دريا بود غوطه در آب
از پشت پنجره حركات او آرام، واضح در آبي ِ رنگ پريده ي آب
درون كشتي غرق شده اي چرخيد.
زنگ نجات غريق را به صدا درآورد.
حبابهاي ريزي با صدايي نرم روي دريا شكستند
ناگهان يكي پرسيد: غرق شد؟
ديگري گفت: غرق شد.
سومي از عمق دريا نگاهشان ميكرد.
گويي به دو نفر كه غرق شده اند مينگرد.
۴-
شايد هنوز هم بهتر باشد صدايت را كنترل كني
فردا، پس فردا، روزي
آن زمان كه ديگران زير بيرقها فرياد ميزنند
تو نيز بايد فرياد بزني
اما يادت نرود كلاهت را تا روي ابروانت پايين بكشي
پايين بسيار پايين
اينجوري نميفهمند كجا را نگاه ميكني
بماند كه ميداني آنهايي كه فرياد ميزنند
جايي را نگاه نميكنند.
۵-
او در دستهايش چيزهايي دارد كه با هم نميخوانند.
يك سنگ، يك سفال، دو كبريت سوخته
ميخي زنگ زده از ديوار روبرو
برگي كه از پنجره پايين افتاد.
شبنمهايي از گلهايي كه تازه سيراب شده اند.
او اين همه را ميگيرد
و در حياط خلوتش چيزي مثل يك درخت ميسازد.
ميبيني؟ شعر همين است: «چيزي مثل» .
- همه چیز راز است ☰ یانیس ریتسوس _ ترجمه: احمد پوری - دسامبر 11, 2015
- بر يونانيّت اشک مریز - جولای 6, 2015