دريا آب داد آب بر بستر خاك خزيد گندم صدقلو زاييد و درخت سيب پستانهايش را برای پرندگان رها كرد سيبها در بازار اما با چشمان نمناك سراغ مادرانی را ميگرفتند كه روياهايشان خواب رفته بود در وحشت هجوم تاريكی و التماس مداوم گرسنگی بر پستانهايشان. دريا نان داد ماهيها پروار بر قايقها پريدند افق را در چشمان همسايەهای بغل …
ادامه