غریبه
زیر نامه ام نوشتم غریبه
وغریبانه نوشتم
به نام تو می خواهم به جنگ بروم
می خواهم کاری بزرگ کنم
هزاران کودک را نجات بدهم
تفنگم را به سوی خودم بگیرم
اگر قرار به شلیک گلوله ای باشد
جهان را زیر و رو می کنم برای کاشتن گلهای زیبا
آسمان را آبی برای پرواز پرنده ها
و دریاها را آرام
برای رقص ماهی ها
به نام تو می خواهم آزاد شوم
یک اتحاد جهانی برای عشق ایجادکنم
شهید شوم
وروی تندیس سرم بنویسند غریبه.
«محمود درویش»
- در ایستکاه قطاری که از نقشه فرو افتاد ☰ غسان کنفانی، محمود درویش - سپتامبر 30, 2015
- تابستان عاشقان - جولای 10, 2015
- در محاصره - ژوئن 4, 2015
- ریتا و تفنگ - می 26, 2015
- غریبه - می 15, 2015
- در سوگ بَروَه - می 8, 2015